یادداشت جدیدم در سایت گل،در خصوص باخت ِ اخیر ایران از لبنان
×××
لبنان ۱- ایران صفر ؛نتیحهای که سوای حواشی ِ پخش مستقیمش، خیلیها آنرا فاجعهبار خواندند اما به نظر نگارنده در فوتبالی که هیچکدام از شاخصهای لازم برای موفقیت را ندارد کسب این نتایج عجیب نیست.
پارامترهای زیادی در موفقیت کلی ِ فوتبال یک کشور از ردههای پایین ملی تا بزرگسالان و همینطور باشگاهها دخیل هستند.
بیایید مهمترین ِ آنها را به طور خلاصه در فوتبال کشورمان بررسی کنیم.
۱-مدیریت
چندین و چند سال است که در ورزش کشور شاهد شکلگیری بحثهای بی نتیحهی «مقایسهی مدیران ورزشی و مدیران غیرورزشی» هستیم،بحثهایی که در حد یک موج پس از شکست در تورنمتها راه میافتند و پس از مدتی فروکش میکنند.
چندی قبل وحید هاشمیان با انتشار یادداشتی در خصوص تفاوت چرخهی مدیریتی آلمان و ایران حق مطلب را کاملاً ادا کرد:
فرانتس بکن باوئر بعد از دوران بازی مربی میشود و سپس مدیر و پیش از ترک این سمت، رومنیگه را بهعنوان جانشنی معرفی میکند. اکنون رومنیگه، سامر را آورده و همه بدین شکل چرخهای یکسان را طی و به نسل بعد منتقل میکنند.
در مقابل بد نیست نگاهی به این چرخه در فوتبال ایران داشته باشیم. در فوتبال ما این چرخه دچار مشکل شده است. افراد متخصص و فوتبالی به بدترین شکل از چرخه خارج میشوند و افراد غیرفوتبالی از طریق رابطه یا ثروت وارد این چرخه میشوند و هدفشان را بر روی شهرت متمرکز میکنند و یا افرادی که دارای شهرت فوتبالی هستند، هدفشان را بر روی ثروت. بسیاری از ایشان هدف خدمت ندارند و معدود افراد سالم که در این چرخه هستند باید برای خارج نشدن مبارزه کنند.
فکر نمیکنم کسی با نظر وحید هاشمیان مخالفتی داشته باشد.
۲-مربی:
در سالهای نه چندان دور این فوتبال ،ما شاهد سرازیر شدن سیل مربیان کروات به کشورمان بودیم و امروز کرواتها جای خود را به مربیان پرتغالی دادهاند اما بر اساس کدام دلیل و استدلال؟
آیا مطالعهای در خصوص مقایسهی سبک بازی ِ بازیکنان ایرانی با فوتبالیستهای کشورهای دیگر شده است؟ آیا سبک بازی ِ ایرانیها شباهت زیادی به کرواسی داشت که کرواتها به یکباره چندسال فوتبال ما را تسخیر کردند؟ در این چند سال چه تغییری در سبک ِ بازی فوتبالیستهای ما به وجود آمده که ما به مربیان پرتغالی روی آوردیم؟
در خصوص مربیان ِ ایرانی هم بحث زیاد است، همواره ۲ یا ۳ مربی در آستانه لیگ برتر بیرون گود مینشینند تا مربیان شاغل در لیگ بعد از هر باخت آنها را به توطئه برای تصاحب پستشان متهم کنند و عجیب اینست که بعد از مدتی این شایعه رنگ واقعیت به خود میگیرد.
۳- بازیکن:
از شیوهی انتخاب ِ بازیکنان ملی از دل ِ لیگ و اینکه آیا آمادهترین بازیکنان لیگ برتر کشورمان به تیم ملی هم دعوت میشوند که بگذریم به یکی از مهمترین پارامترها در میزان کیفیت ِ فوتبالیستهای یک کشور میرسیم که آن تعداد لژیونرهای شاغل در لیگهای مطرح دنیاست.
با نگاهی به صفحهی ویکیپدیای تیمهای ملی کره جنوبی و ژاپن به نامهای معروفی در ردهی باشگاهی ِ دنیا بر میخوریم؛چشم بادامیها از منچستریونایتد و اینترمیلان گرفته تا ساندرلند و سوانسی و … حضوری فعال و ثابت دارند،اما بازیکنان ایرانی چطور؟ آخرین لژیونر ِ ایرانی –یعنی علیرضا حقیقی- چند دقیقه دروازهبان ثابت ِ رابین کازان بوده است؟
۴-حرفهای بودن باشگاهها:
استفان مورو منابع درآمدی در فوتبال حرفهای را حامیان مالی و تبلیغات ،حقوق پخش رادیویی و تلویزیونی، ،فروش وسائل ورزشی با آرم باشگاه و بلیط فروشی مسابقات معرفی میکند.(نشریه مدیریت ورزشی-شماره ۵-تابستان ۸۹)
۴-الف) حامیان مالی(اسپانسرها): باشگاههای فوتبال ِ ایران به سه بخش ِ باشگاههای دولتی،باشگاههایی که کارخانجات ِ صنعتی مالک ِ آن هستند و باشگاههای خصوصی تقسیم میشوند.
-باشگاههای دولتی:این دسته از باشگاهها روزگار ناموفقی در جذب اسپانسر را سپری میکنند،پرسپولیس و استقلال به عنوان مطرحترین تیمهای دولتی تا به امروز در جذب اسپانسر یک روند کاملاً نزولی را طی کردهاند.هیچ شرکت و صنعتی حاضر به امضای یک قرارداد بلند مدت با این تیمها نیست.کجای دنیا شما دو تیمی را سراغ دارید که فقط برای یک بازی ِ مقابل هم آنهم از یک برند واحد حمایت شوند؟
-باشگاههای صنعتی: اوضاع این گروه ِ از باشگاهها کمی از سایر تیمها مناسبتر است و دلیل آنهم ثبات حمایت مالی و همچنین مدیریتی از این باشگاههاست.البته باید ذوب آهن را در این مورد یک استثناء بدانیم،این باشگاه اگر دولتیست پس چرا مانند استقلال و پرسپولیس با آن رفتار نمیشود و اگر صنعتیست پس چرا دولت به مانند سپاهان اجازه تزریق پول در امور ورزشی را به مدیران ذوب آهن نمیدهد؟ به عبارتی این باشگاه در یک تناقض قانونی گیر افتاده است.
-باشگاههای خصوصی: از وارد شدن ِ شفیع زادهها و هدایتی به فوتبال این کشور زمان زیادی نمیگذرد اما همین مدت کوتاه هم کافی بود تا متوجه بشنوند که راه را اشتباه آمدهاند.زیان بود و زیان بود و زیان.
در این مورد هم فوتبال ما ِ تجربهی نا موفق را پشت سر گذاشت.تجربهای که باعث شد در ملوان ِ هدایتی امسال دیگر خبری از هزینههای میلیاردی نباشد که البته منطقی هم به نظر میرسد.
۴-ب)حق پخش تلویزیونی: در ابتدای شروع لیگ موضوع حق پخش به یکباره به داغترین بحث محافل ورزشی تبدیل شد اما خیلی زود فروکش کرد و چیزی که هیچوقت سخنی از آن به میان نیامد مبلغ توافق شده برای فصل جدید بود.اما قطعاً از ۱۵۰ میلیارد درخواستی فدراسیون خبری نیست و صدا و سیما باز هم برندهی این جنجال شد.
در بحث ِ بلیط فروشی و فروش لوازم ورزشی هم با آرم باشگاهها هم هنوز پیشرفتی نداشتهایم که قابل بررسی باشد.
سخن پایانی:
به غیر از ۴ عامل یاد شده در بالا عوامل دیگری هم رفتار تماشاگران و همینطور جهتگیری مطبوعات و رسانهها در میزان موفقیت ِ فوتبال ِ یک کشور دخیل هستند اما چیزی که همگان آنرا قبول دارند اینست که در هیچکدام از پارامترهای مهم پیشرفتی مشاهده نشده است و یک روند کاملاً نزولی را طی کردهایم. پس نباید از این فوتبال انتظار معجزه داشت.هرچه بکاریم همانرا درو میکنیم.
این نوشته حرف حساب بود که هم فنی بحث کردین هم مدیریتی.فوتبال ما با این اوضاع به هیچ جا نمیرسه، و این هم تاوان بی لیاقتی و بی کفایتی مدیران و سیستم حاکم بر فوتبال ماست.ممنون اقای قربانی،خیلی خوندنی بود
خواهش خانم تاری 🙂
نوشته جالبی بود اما یه سوال؟ چطور ما تو رشته های دیگه موفق میشیم؟ یعنی اون رشته ها همه این پارامترهارو رعایت میکنن که موفقیت به دست میارن؟
کلاً در هر رقابتی فقط یه شخص یا گروه عامل تعیین کننده برای برد نیستند،رقیب،رقیبان،داوری و محیط هم تعیین کننده هستن،نه فقط در ورزش بلکه در هر جایی حتی کنکور! ما وقتی صحبت از اسباب لازم برای موفقیت میکنیم صرفاً از یه طرف ماجرا حرف میزنیم،در این مورد هم من فقط ملزومات و چیزهایی که دست خودمون هست رو گفتم،طبیعییه که بعضی وقتها محیط و سایر افراد کار رو برای ما راحت میکنن و ما به موفقیت میرسیم،بازم هم میگم نه فقط در ورزش
اینکه مثلاً اگه من با یه بار درس نخوندن برم سر جلسه و نمرهی خوبی بگیرم دلیل خوبی نمیشه واسه اینکه همیشه روال اینگونه باشه،یا برعکس